Monday, April 6, 2009

بین ما شمعدانی ست


اینجا پشت هر پنجره ای شمعدانی ست/ شاید بین ما حتا/ بیا یادمان بماند برای شمعدانی هایی که هنوز نداریم/ یک جای خوب پیدا کنیم و لابلای شمعدانی ها را خوب بگردیم.../ نمی دانم چرا/ ولی انگار ِ من است که لای هر شمعدانی خوشرنگ تنهای پشت پنجره ای ِ این شهر/ جایزه ای هست برای هرکس که بیشتر دلش برای این شمعدانی ها تنگ شود/ بیا شمعدانی بشود معنی قرار و بی قراری های ما/ خب؟


photo by: mirza amirhosen khan e behbahani nia

يادتون باشه هر چيزی بهتر از مردنه یا: آرزو اون چیزیه که می خوای بهش برسی ولی نمی رسی



از تمامی نکات قابل بحث و بررسی نمايش شکار روباه ِ رفيعی که بگذريم می رسيم به... "سهيلا رضوی" که حتا از اين بخت خودش هم به عنوان معشوقه ی آغا محمدخان استفاده نکرد و همچنان در حال بشور و بساب دکور و آکسسوار صحنه و میکروب های خیالی ِ زمين و آسمون بود و حاضر نشده بود از مواضع هنری-خدماتی-نظافتی-بهداشتی خودش قدمی و ذره ای عدول کنه و دیگه اين اطمينان رو به ما داد که تا وقتی زنده اس و جون شستن و روفتن داره نقش هيچ کلفتی تو تئاتر و تلویزیون و سینما ی مملکت روی زمين نمی مونه



ب.ت: هیچ عکس قابل تشخیص تری از هنرمند نامبرده در نمایش مذکور یافت نشد.
گاهی فقط در بعضی عکس ها به صورت لکه ای سفید در گوشه ی تصویر یا نهایتن شیء سفیدرنگِ مجهول الهویه ی دسمال به دستی در افق ِدوردست ِ پس زمینه ی عکس... ـ