آنهایی که با شنیدن صدای آژیر آمبولانس، ماشین آتش نشانی، پلیس و ... صبر می کنند، می ایستند، نگاه می کنند، دقت می کنند، مورد را با چشم تا آنجا که ممکن است دنبال می کنند - جوری که انگار فقط با کمی توجه بیشتر، از ریخت وسیله ی مذکور می توانند بفهمند کجا چه خبر است - ؛ تا دو سه سال بعد از این اتفاق مرددند که بروند پی کارشان یا نه
Thursday, March 6, 2008
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
10 comments:
بع! بپیچ طرف غزل آمبولانسه رد شه دیگه! زل زدی چیو ببینی؟
:D
من جای شما بودم تیتر می زدم
نگار تصمیم می گیرد تحلیل شخصیت کند
لاله منو ياد اونروز انداخت..الان دلم دقيقا اون ذرترو مي خواد..كي جوابگوِء؟:(
آنها از اول هم کاری نداشتند بروند پی اش.. کجای کاری خواهر؟
سلام
از حضورت سپاسگذارم. راستش وبلاگت را قبلا تورقی کرده بودم اما این پست را اگر نظر نگذاریم نمی شود: مهم این نیست که چه کلماتی گزیده ای و چه چیز این ماجرا جذاب است. مهم این است که همین اتفاق ساده را انتخاب کرده ای و چه تحلیل نابی داده ای. بله اکثر اوقات ما نمی دانیم به چه چیز نگاه می کنیم.طنز نگاه شما در همین است: اینکه برویم پی کارمان یا قرار است اتفاقی بیفتد؟!
خب! نوبت منه! اينا همه تحليل خوف كامنت كردن! اما من ميگم همون لايه رويي رو بگير ... خالا :
من ! من!
من اينطوري مي ميرم!
حالا اين تحليل هارو بگير....
حالا منو بگير كه دارم مي خونممشون و آروم مي خندم تو دلم...!
گرفتي؟
I negare nazanin ke ba ye akso ye alameh goftani hich kas nemitone B TO va...comeent dors hesabE bedh vase hamin man ba in chiza op...koli khondani haye dige felan sare kar raftimo ,,,,bad ham nis ta sale baad .benegar o ,,,
یک. آقا یا خانومی که ناشناس کامنت میذاری .. چرا خب؟؟
دو. توحید.. مادر... چی میگی؟؟؟
=)) + :*
عالی جناب
نوروز
مبارک
havaset hast kole archiveto oomadam khoondam 1 sa@e...
kholase k are o ina...
Post a Comment