Tuesday, August 21, 2007

مصیبت نگاره

این گل پسررفیق شیرین رخ شوخ چشم پدر سوخته ی ماخوذ به حیای ما عنایت فرموده... بر گشته اند می فرمایند:ـ
به خیالت که چی؟؟
من به تمامیت جامعه ی نسوان به یک چشم نگاه می کنم، همه را به چشم ** می بینم

اما شما حسابت سواست، شما از سرت تا به پا حسابت با همه ی عالم سواست، به -بوووووق- ام می خندم اگر امر کنید بمیر حسب الامر شما سقط نشوم!ـ
که یعنی خلاصه همه جوره آره و اینها و...ـ

بـی خیــــال پدر آمرزیده! پروردگار خیر امواتمان رفیق عنایت فرموده اند به ما
یکی از یکی مادر به خطاتر
شکر


پس نوشتاره: مثل وقتی می ری مهمونی، رودرواسی هم داری، عین خرس گشنته، نامردی نمی کنن با همون باید بکنی!!! دقیقن با همون زهرماری که ازش متنفری ازت پذیرایی می کنن... حالا هی باید تشکر هم بکنی!یعنی اینش درد داره ها... تشکرم ا!ـ
پَساپس نوشتاره: ربطشو خودم می دونم و کافیه... ـ

No comments: