Wednesday, August 15, 2007

دیالوگ متعالی

ــ راستش... یه جور احساس سبکی دارم... یه حس آرامش عمیق.. شاید حتی یه ورژن ابتدایی از رسیدن به تعالی،یا... چه می دونم؛ رستگاریو دارم تجربه می کنم... اصلا احساس آدمیو دارم که.... که
ــ آآآآ م م م م... راستی بهت گفتم اون انگشتر بابای خدابیامرزتو که دادی ببرم روش قیمت بذارن هرچی می گردم پیدا نمی کنم؟؟؟؟
... ــ
....
....
....
آها
....
....
....
{صدای فرو رفتن چاقو تا دسته از بیخ گلو تا انتهای فوقانی ماتحت}
ـــــــــــــــــــــــــــــــ

No comments: