فقط می دونم دارم عقلمو از دست می دم. حالم داره از ایگو بهم می خوره؛ ایگو، ایگو، ایگو. ایگو خودم و هرکس دیگه. حالم از هر کسی که می خواد به جایی برسه، هر کسی که می خواد یه کار متفاوت انجام بده یا آدم جالبی باشه، بهم می خوره. چندش آوره، هست، هست. برام اهمیتی نداره بقیه چی بگن.
...حالم از اینکه شجاعتش رو ندارم یه هیچ کس مطلق بشم بهم می خوره. حالم از خودم یا هرکس دیگه ای که بخواد یه جوری جلب توجه کنه بهم می خوره
...
فرانی در فرانی و زویی
...حالم از اینکه شجاعتش رو ندارم یه هیچ کس مطلق بشم بهم می خوره. حالم از خودم یا هرکس دیگه ای که بخواد یه جوری جلب توجه کنه بهم می خوره
...
فرانی در فرانی و زویی
5 comments:
اوووومم!
به جاي فراني ....
توحيد در اتوبيوگرافي!
با اجازه و احترام كامل به سالينجر!
سلام
یکم ) این گونه مختارید
دوم ) جهنمی با دو شعر نو
سوم ) در ترجمه ی من فرنی ست ...حال تا حال به هم نخورده فرانی ...
فک کنم یه جورایی بهتری
man hamooonam ke ie zamani mikhas bashe vali az ziad booodan dige nis!
hamishe shad o raha!
....
...
..
.
سلام
دوباره شعر و جهنمی نو رغبت کردی بیا
Post a Comment