Friday, February 29, 2008

REQUIEM FOR A UTILITY RELATIONSHIP

آقای هـ ُ نرم َندانه به وادی خوشدلی و خوشبختی و عیش مدام رسیده و خوشحال است
آقای هـُ نرم َندانه در قسمت تحتانی جثه ی کمی تا قسمتی گـِرد و نرمش احساس شعف وول می زند
همه ی دنیا آقای هـُ نرم َندانه را تا به الان اینطور شنگوله واویلا ندیده اند -همه حتی بابایشان-
همه ی دنیا متفق القول "کاش" ِ بزرگشان در مورد آقای هـُ نرم َندانه این است که "کاش" تو همیشه باشی، حتی فقط این جا سیگار به سیگار بنشینی، نگاه کنی
که آقای هـُ نرم َندانه همین طوربخندد، حرف بزند، کار کند، خلق کند، بنویسد، بزند، بخواند، برقصد...
خداحافظی که می کند جور ِ خاصی نگاه می کند، از آن نگاه های سانتی مانتال مآب گونه ی مواظب خودت باش/رسیدی زنگ بزن/ غصه ی هیچی رو نخور/کی دوباره ببینیم همدیگرو؟

همین خب...

و خب... خوب است، خدا به داد آقای هـُ نرم َندانه برسد.... نه ولی راستش جداً؛ خدا به داد آقای هـُ نرم َندانه برسد... خدا به دادش برسد

2 comments:

MEHRAAAAZ said...

UN KETABE MARDI KE HAMISHE MIKHANDAD MALE KI BUD! DARI MESLE UN MONEVISI ! VALI KHEYLI KHOOBE ! NASRET BA HALO HAVASH HAMISHE TAGHIR MIKONE!

Leili said...

ba in dustet KAMELAN movafegham!umadam hamino begam didam yeki neveshte!
baba maro az karo zendegi andakhti